۲۱.۱۰.۸۳

صدای آفتاب



صداي افتاب


صداي افتاب را شنيده اي؟
صداي گرم و سوزانش را
...به هنگام درخشش اشيا
..
مكثي و نگاهي بر بلندي تنه كوهي
به دره سبز مخملين
و تك درختي
...در كنار جاده اي تنها
...

...سينه سنگي داغ
صدا را نه با گوش
كه ميتوان با تن حس كرد
...
اين صداي جانبخش
صدايي است اميخته با
لرزش برگهاي درختان
و
موج علفهاي دشت خاموش
...
به صداي جيرجيركي ميماند
كه در پس پيچ دره اي
كم و زياد شدن ان را
مي توان دريافت.
...
صداي افتاب را ميتوان
تا اعماق ريه ها بوييد
مي توان در تابستاني داغ
تا انسوي دشت ديد
ميتوان از پس چند پله به حياط
هنگام خواب پدر و سكوت نيمروزي
دست زير چانه و نشسته
.ديد
....
به مانند سوتي
...در سكوتي
زير سايه درختي
در دشتي
كنار جاده اي خاكي

فرهاد
08.07.04



هیچ نظری موجود نیست: