۱۵.۱۰.۸۳

باد

باد

آه ... خسته ام

كاش سوار بر ابري
فرشته گونه
بي وزن و رها
غرق در لذت تماس بادي خنك
بر تني گرم و برهنه
چشمان بسته از لذت را هرگز
هرگز باز نميكردم



تنم گله دارد
پاهايم، دستهايم، شانه هايم
....گردن خسته ام
گله از وعده ها
...............

سكوت اميخته با صدايي عجيب
و
صداي تماس باد با برگ ها

.................

درخت انگار ميخواهد
باد را از سر خويش بدر كند
اما باد
...مينوازد
و
....مي وزد



برگ تن خود را
به دست باد مي سپارد
برگ ميداند
كه باد نوازشگر
او را در كندني زرد
به زمين مي برد



كاش
سوار بر ابري سفيد
غرق در لذت تماس
تماس باد با تن خسته من
....با تو بودم

فرهاد
27,05,2004

۱ نظر:

ناشناس گفت...

to ka kurdi bo ziatr ba farsi danusi,kasek ka farsi nazanet natwanet bixwenwrawa,hawlda ba kurdi bnuss:-)